آه
بر این گاهواره کدام دست می لغزد
ظرافت مادرانه ی دستان ماهتاب
یا ضخامت پدرانه ی دستان روزتاب خورشید
که بر گونه های کودکیم درخشید
آه
بر این گاهواره کدام دست وجود ویرانی لالاییست
طلایی زبان گندم
بر گوش های شبنم صبحگاه
یا تکرار گام های مردم
بر دیدگان سبز دفتر رُستنگاه
باری چه بلغزد!
چه بگوید؟
گاهواره مانده است که دیگر کودکی را به دوش نمی کشد
عیسی چشم گیر
بر کالبد کاج پیر
مریم نوزاد صلیب را در آغوش می کشد
آه مریم سوگوار!
پنداشتم که شام واپسین، آخرینه ام بود
نشسته در نقش نقاشی بر کالبد دیوار
چونانکه باد در گوش های مرگ، لالایی گفت
وشکفتن، خواب های مه را بر دیدگان صبح سرد، آشفت
صحنه ی واپسین، رویداد زندگیم بود. ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر